Tuesday, March 20, 2007

نمایشگاه

امسال در ایام عید نمایشگاه عکس،آثار باستانی ،کتب قدیمی و..در خشک دایر می باشد محل نمایشگاه سالن اجتماعات جماعتخانه خشک می باشد.گزارش های بیشتری از این نمایشگاه را در روزهای آتی به اطلاع شما عزیزان خواهم رساند

عید تان مبارک

در ایام عید حال و هوای خشک با بقیه ایام سال کاملا متفاوت است کوچه ها شلوغ ،رفت و آمد ها زیاد،سر هر کوچه ماشین ها پارک،قیافه ها شهری،بازار احوالپرسی خیلی گرم،قیافه پدر و مادرهای مقیم ده شادان از دیدن فرزندان،و...نامش فقط ده است اما حال و هوای شهر را دارد
با مهاجرت مردم به شهر و مخصوصا تهران بسیاری فقط ایام عید فرصت دیدن از خشک را پیدا می
کنند
امسال با پایان یافتن ماه محرم و صفر بساط عروسی نیز گسترده است و این خود بر جذابیت ایام عید می افزاید.
به هر حال اگر این توفیق نصیبتان نشده جایتان خالی
نورزتان مبارک سال 86 تان سالی سرشار از موفقیت ،کامیابی،باشد

Saturday, March 17, 2007

اُوْ رِزَک

یکی دیگر از سنت های جالب ده "اُورِزَک" است که در شب اول ماه نوروز (اول اسفند) انجام می دهند به این صورت که در این شب اهالی صندوق های چوبی که مخصوص نان می باشد را پر از نان می کنند و یک تافتون هم از گندم های سمنو می پزند و روی صندوق پر از نان می گذارند و مردم بر این باورند که در شب اُورِزَک بی بی اُورِزَک می آید و می رود داخل صندوق و دهانش را از تافتون شیرین می کند . در این شب معمولاً کوچکتر ها به خانه ی بزرگتر ها می روند و آنها در حالیکه کاسه ای آب در دست دارند به سوی خانه هایشان میروند و باید این آب را به داخل خانه بریزند اگر خانه "خول"(سوراخی که در سقف اکثر خانه های قدیمی وجود دارد) داشت باید آب را ازخول به داخل خانه بریزند در غیر اینصورت از دم در اگر افراد خانواده آنها را گرفتند صورتشان را از دوده سیاه می کنند در غیر اینصورت روز بعد به خانه ی همان فردی که اورزک کرده می آید و هدیه ای را از او دریافت می کند
نوروزتان خجسته باد

Thursday, March 15, 2007

سمنو پزان


سمنو پزی از دو هفته مانده به عید شروع می شود به این صورت که ابتدا گندم ها را خیس می کنند تا جوانه بزند سه روز مانده به عید گندم های جوانه زده را در هاون می کوبند افراد فامیل در یک جا جمع می شوند و گندم ها را در داخل دیگ بزرگی که "تجغن" نام دارد می ریزند و زیر دیگ آتش روشن می کنند . معمولاً پسران فامیل از افراد دیگری که در حال پختن سمنو می باشند هیزم می دزدند و معتقدند که هر چه بیشتر هیزم بدزدند سمنو های آنها شیرین تر خواهد شد
پیشاپیش عیدتان مبارک
deyarekhoshk@gmail.com

Sunday, March 11, 2007

(بزرگان خشک2( آخوند مراد

آخوند مراد (مراد علی معلم)از دیگر بزرگان خشک بود، وی در ابتدا پیرو مذهب اثنی عشری بوده و در مدرسه فیضیه قاین درس می خواند و با خواندن روشنایی نامه ی ناصر خسرو به مذهب اسماعیلیه روی می آورد. پس از گرویدن وی به مذهب اسماعیلیه سید امام که زمانی در مدرسه ی فیضیه معلم او بود مناظره ای را با او ترتیب داده و سوالات مختلفی از او می پرسد و ملا مراد با آگاهی و دانش کامل به تمامی سوالات او پاسخ می دهد و این خشم سید امام را بر می انگیزد و رو به افراد حاضر در مجلس کرده و می گوید که ای جماعت اینک این فرد روستایی شما را به مسخره گرفته است . و در آنجاست که ملا مراد این شعر را می خواند:
خوش آن روزی که خود را بر سر دار فنا بینم
چو خود را بر بلندی خلق را بر زیر پا بینم
خلایق آرزو دارند چنین حسنی که من دارم
که من خون خودم رنگین تر از رنگ حنا بینم
ملا مراد که دستور کشتنش در مسجد جامع قاین صادر شده بود فراری می شود و پس از دو شب و یک روز وارد کامر قلعه می شود و چون در آنجا کسی او را به خانه اش راه نمی دهد مجبور می شود شب را در حمام آن جا بخو ابد .صبح روز بعد ملا مراد از آنجا عازم دیز باد می شود و به مدت ٣ ماه در آنجا اقامت می کند که در آنجا رو نوشت کتاب ام الکتاب را می نویسد که تخلّص وی مذنب یعنی گناهکار بود .
مراد علی معلم حکم دبیری خویش را از مولانا سلطان محمد شاه و حکم سر دفتری ازدواج و طلاق را از وزیر دادگستری زمانش دریافت داشته است .
وی از جمله کسانی است که با خود سری های مراد میرزا مبارزه داشته است و بارها از جانب مراد میرزا به او پیشنهاد می شود که هر چه پول و مال بخواهد به او بدهند ودر عوض وی دست از مخالفت با مراد میرزا بر دارد اما مراد علی پیشنهاد او را رد می کند
و بالاخره مراد میرزا کمر به قتل او می بندد اما به جهاتی موفق به این کار نمی شود .

در مورد ضرب المثل ها

با تشكر از دوستاني كه ضرب المثل هاي جديدي را براي ما فرستادند.انشالله در پست هاي بعدي آنها را در وبلاگ قرار خواهم داد.مطمئنا بعضي از ضرب المثل هاي اين وبلاگ نياز به اصلاح دارند و ممكن است درست نباشند يا به شكل هاي ديگري نيز به كار روند.خوشحال خواهم شد كه نظرات خود را براي ما ارسال كنيد.با گذاشتن كامنت يار و پشتيبان ما باشيد

Saturday, March 10, 2007

(ضرب المثل خشکی(7


. وَر او سَر گَردُندَه

.. وَر لَتَّي خونَي خو اَويزونه
. وَر نون و اُوْ خو يَايُم باز هم مِر نَمَايَن
. هَرجا سنگَ بِرِي پاي لَنگَ
.. هَمو خَر سياه و هَمو کيسِه ي جو
. هَر که زور دَارِه باره خور وَر دول دَارِه
. هَر جا سَنگِيَه بِرِي پاي لَنگِيَه
. هر که خر شد ما پَالوني مِشَم
.هر گِردي گِردو نَيِه
.. هر دم که گربه ... خور ديد تو هم کارِ خور خِي کِرد
. هر دوتا وَر يه خَاشِه مِشاشَن
. هميشه بهار نَمِبَه دِگ و تغار نَمِبَه
.. هميشه کار کن رَ کار ميَه و بار خور رَ بار
. هر که گو رَ وَر بوم کِردَه هَ تَه هم يَاره
.. هر که مَادر مِرَ بینه زن پدر مِ نَمِشَه

Friday, March 9, 2007

(بزرگان خشک1(مرحوم الله بخش

نوشتن در مورد بزرگان خشک که حق بزرگی بر گردن امروزیان دارند کار محققان و نویسندگان مسلط بر ادبیات عربی و فارسی است و تحقیقی جامع و کامل نیاز دارد اما نوشتن مختصری در مورد این بزرگان در حد توان خالی از لطف نخواهد بود.امیدوارم که مورد پسند دوستان واقع شود و ما را در این کار یاری رسانند.

یکی از بزرگان خشک که تاریخ تولد وی به درستی معلوم نیست مرحوم الله بخش است .اما با توجه به اشعاری که از وی باقی مانده می توان به اطلاعاتی در مورد وی پی برد.
گذشت غین و شین و طا ز هجران محمدی
که این چکامه نظم شد به رسم یادگار من
در فرهنگ عربی غین1000،شین 30و طا 9 است بنا براین طبق این بیت وی در سنه 1309در قید حیات بوده است.همچنین نامه هایی که به فدایی خراسانی نوشته است نشان می دهد که با وی هم دوره بوده است.
ای فدایی وصف حق می گویی در هر صبح و شام
مخلصا وصف مدح شهنشاه را مدامی کن بیان
مرحوم الله بخش در هنگام کودکی زمانی که پدرش او را با نوکری برای جمع آوری هیزم به صحرا می فرستاد به جای رفتن به صحرا به مکتب رفته و به سخنان ملای مکتب گوش فرا می داد تا اینکه پدرش فهمید و او را به مکتب فرستاد
با توجه به اشعار به جا مانده از او معلوم می شود که وی از دوری مولانا سلطان محمد شاه در رنج و عذاب بوده
سالها بودم ز هجر آن بت سیمین عذار
در فغان و ناله همچون بلبلان لیل و نهار
بند بند استخوانم سوخت از هجران او
آتش هجران گرفته دامنم در روزگار
از مرحوم الله بخش آثاری دست نویس با خطی بسیار خوش باقی که از آن جمله می توان به ٢٥ بیاض که بیشتر شعر های خود او بوده و همچنین ٦ قرآن اشاره کرد.
نامه های او به دوستانش در دیزباد به خصوص به فدایی نشان از تسلط بالای وی در ادبیات فارسی و عربی دارد

Thursday, March 8, 2007

مختصری درباره خشک و خشکی ها

جمعیت روستای خشک که زمانی بیش 500 خانوار بوده اکنون به دلیل مهاجرت جوانان به شهر ها تقلیل یافته است.طبق سرشماری سال 1380 جمعیت روستا 1101 نفر می باشد که 190 نفر آنها دانش آموز دبستانی و راهنمایی می باشند.عمده جمعیت خشک را افراد مسن تشکیل می دهند.
خشکی ها مردمی سخت کوش ،خوش قلب ،باصفا،ساده دل و صمیمی می باشند

Wednesday, March 7, 2007

مختصری درباره خشک

روستای خشک در فاصله 90 کیلو متری شمال شرقی بیرجند،45 کیلو متری جنوب شرقی قاین و 33 کیلو متری جاده اصلی مشهد-بیرجند واقع شده است.خشک دارای آب و هوای معتدل و کوهستانی می باشد.این روستا یکی از مناطق اسماعیلی نشین منطقه قهستان بوده و نسبت به سایر روستاهای منطقه جنبه مرکزیت دارد.در"معجم البلدان یاقوت حموی" در ذیل کلمه خشک چنین آمده است: الخشک باب من ابواب هرات.(خشک دری از درهای هرات (است
اولین مسلمانی که در روزگار فتوحات اسلام به آن وارد شد مردی بود که به او عطا ابن ثابت (آزاد شده بنده لیث)می گفتند از آن زمان نام این روستا خشک نامیده شده است
در قدیم خشک به نامهای سبزوار و خلیل آباد نیز مشهور بوده است که از علت تغییر نام آن اطلاع چندانی در دسترس نیست،بنا به روایتی در ابتدا مردم خشک یک طائفه به نام شاه حسین بودند با مرور زمان چهار طائفه دیگر از عرب خانه،دهانه مهرک،پی کوه گل و ایله به خشک آمدندکه این طائفه ها از ترس حمله ترکمن ها با هم در دو قلعه به نام های آقا میر و میرزا کوچک که در وسط خشک، در دل کوه واقع شده بود زندگی می کردندوبنا به گفته ای تمام املاک خشک متعلق به همین دو نفر یعنی آقا میر و میرزا کوچک بوده است و مردم در املاک آنها به کار کشاورزی مشغول بود ه اند.این قلعه ها از طریق راه های زیر زمینی به آب قنات خشک و محله گاو ها راه داشته ودر مواقع خطر مردم از طریق این راه ها رفت و آمد می کرده اند.سر هر قنات یک برج قرار داشته که موقع حمله ترکمن ها به روستا کشاورزان از این برجهابه عنوان سنگر استفاده می کرده اند.
این وضعیت ادامه داشت تا اینکه در یک مراسم عروسی،ترکمن ها به ده حمله می کنند و بعد از کشتن شدن رییس آنها به نام جنبو ،فرار می کنند و دیگر بر نمی گردندو امنیت به خشک بر می گردد و به مرور مردم از قلعه خارج شده و در اطراف قلعه خانه سازی می کنند.آثار تخریب شده قلعه هنوز وجود دارد که چند سالی است که یک تقویت کننده امواج تلویزیونی در کنار آن نصب شده است.
در یک فرسنگی روستا آثار سد عظیمی از گذشته های دور به چشم می خورد.طول این سد حدود 100 متر ،ارتفاع
deyarekhoshk@gmail.com (آن 15 متر و ضخامتش 5 متر می باشد.(بند اَقول

Tuesday, March 6, 2007

(ضرب ا المثل های خشکی(6

سي سي سَمبَل پر حرفي...حسن ميرحسين خَاطِر جَمعي
سوارَه چه مِدونَه در ... پيادَه چه مِگذَرَه
سوره ي ياسين خوندَن وَر گوشِ خر
عقلِ مَردُم دَ چَشونينويَه
عروس پسر٬مارِ دو سَر٬نِش مِزَنَه با هر دو سَر
علي خون ديدَه يا زخمِ شمشير خوردَه
علاج واقعه قبل از وقوع بَايد کرد
بلا نديده دعا شروع بَايد کرد

فُحشورَ باد مِبَرَه تَپُّو رَ خَر مُخُرَه
قرض که از چهل بُگذَشت هر شُوْ پَلوْ
قَد دَارَدِه٬ قَامَت دَارَدِه٬ اِستِقَامَت نِدَارَدِه
قَسَمِ حضرتِ عبّاس و دُمِ خروس

کلاه مردم نَمُکُنَه کلاهي
کلاه رَ که وَر دَاري مُمونَه رُسوَايي
کور از خدا مَايه دو چشم بينا
کار هر کس نيست خرمن کوفتن
گاو نر مي خواهد و مرد کهن
کاره که چَش مُکُنَه اَبرو نَمُکُنَه
که اسبِ تو رَ خَر وَر گفتَه
کِشمو پِخَلي شُدَه علي قنبري هم خر خور بيَاردَه
کم گوي و سنجيده گوي

گُرگ وَر گَلَه خورد واي بَر يک بُزي
گُو وَر خَرمَن کِردي
گُل وَر مُگُفتَن و گُل مِشنيدَن
گوشت و پوستي از شما اُستُخوني از ما
گره که با دست وا مِشَه با دَندو وا نَمُکُنَن
گر نگهدار من آنست که من ميدانم
شيشه را در بغل سنگ نگه ميدارم
گر چه گدايي ننگ دَارَه در عوض برکت هم دَارَه
گِل نميدَه رَ يه ذَرَّي اُوْ هم بَاسِه
گرگ وَر گله خورد سگ رَ ريدَ بُگُرُفت
مَستِه اَبرويي رَ عِين کُنَدِه بِزَدِه چَشوني رَ هَم کور کِردِه
مو رَ از ماست مِکَشَه
مريضي به خروار ميَه و به مثقال مِرَه
مِثلِ خر تو گِل گير کِردِي
مُشتِ اول بر ديده رواست
موش به عصا رژ ه مِرَفت
نه خوردَه نه بُردَه گِرِفته دردِ گُرده
نون دستِ فقير رَ بگير بده دستِ بَچَّه ي دارا
نيم من علم صد من عقل
نَه به اودَم که به خونت مِرَ مِهمون مُکُني نه به ايدَم که دَمِ در مِرَ بيرون مُکُني

شما نیز اخبار تان را بفرستید

یکی از مطالبی که می تواند به جذابیت این سایت بیافزاید اخبار آن است اگر شما نیز خبری در مورد خشک و خشکی ها دارید آنرا به ایمیل ما بفرستید تا در این وبلاگ قرار دهیم.

ای کاش با خبر خوشی آغاز شده بود


یکی از برنامه هایی که برای این وبلاگ و انشالله سایتی که در آینده نزدیک راه ا اندازی خواهد شددارم اخبار مربوط به روستای خشک و خشکی ها می باشد اما عاملی باعث شدکه این مطلب را در این وبلاگ بیاورم خبر تکان دهنده درگذشت آقای وحید نیا بود متاسفانه با خبر شدم که جسد مرحوم وحید نیا بعد از سه روز در بیابان های اطراف تهران پیدا شد او از مردان نیک و بی آزار روزگار بود روحش شاد باد و خداوند بیامرزدش به خانواده آن مرحوم نیز صمیمانه تسلیت عرض می کنم.برای شادی روحش فاتحه ای می خوانیم

Sunday, March 4, 2007

(ضرب المثل های خشکی(5


حنايي رنگِ نِدَارَه
حرف مِزَنُم گِل خو لَگَد نَمُکُنُم
حرفِ قُرص از بچَّه پُرس

خَرِ خُسبيدَه عَر کِرد مار دَربه دَر کِرد
خدا نَکُنَه کَتولِ خُرَ پُر رِگ کُنَن و وَرَّد يَاکِه اُفتَن
خر چه دونَه قَدرِ حلوا و نبات
خَاتون همه کَارَه کَارو همه نيمَه کَارَه
خونَه به پلاس اَ دم به لَباس
خود رفت و خود آمد هيچکه نگفت خوش آمد

دستِ چَربِ خُرَ وَر ديوارِ خو کَش
دَهَني رَ بِگيري از کوني صِدا دَر ميَه
دِگ هَ دِگپَايَه مِگَه رو تو سياه
ديوار حاشا بلندِه
ديوار موش دَارَه موش گوش دَارَه
ديوارِه کوتَه تر از ما گير نَيَاردي
دزدِ نََاشي وَر کَاه دو مِزَنَه
زِر دُم خُو يَه دُمچَيِه دَارَدِه
زِر کَاسَه يه نيم کَاسَه یِ يَايَه
زوري بِه خَر نَمِرَسَه دَست به پَالوني مِزَنَدِه
زَبون دو سِري رَ تَکُّو نَمِدي کَلََّّه يِ پنج مَني رَ تَکُّو مِدي
سگِ که وَق دَارَه گير نِدَارَه
سنگ وَر گالِ خو مِزَنَدِه

این هم نمایی از روستای خشک

به زودی عکس هایی از روستای خشک در این وبلاگ خواهیم گذاشت از شما هم ولایتی های عزیز نیز تقاضا می شود اگرعکسی
،مطلبی،تحقیقی دارید آنرا به آدرس زیر بفرستید تا در وبلاگ قرار دهیم.